۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

روابط ایران و ايالات متحده بعد از 11سپتامبر:ديدگاهها ومسايل

روابط ایران و ايالات متحده بعد از 11سپتامبر:ديدگاهها ومسايل
سيده صديقه حسيني

اسفند 1386

مقدمه
بیان مساله
حادثه 11سپتامبر نقطه عطفي در سیاست بين الملل محسوب مي شود.از اين مقطع زماني به بعد روابط آمريكا با کشورهای خاور ميانه از جمله ایران تحت تاثیر فضاي 11 سپتامبر قرار گرفت.آمريكا جهان را به دو بلوك جديد تقسيم كرد،گروههايي كه حامي تروريسم مي باشند و مجموعه هايي كه در برابر تروريسم مقاومت ميكنند.اگر چه هيچ گونه تعريف مشخصي از تروريسم وجودنداشت. بنابراين در چنين فضايي آمريكا يي ها مبادرت به تفسير نا متقارن ازواژه،مفهوم و كاركرد تروريسم به عمل آوردند.اين تحليل،سياست منطقه اي وبين المللي ایران راتحت تاثير قرار داد.
با توجه به روند يادشده مي توان سوال اصلي مقاله رابه اين صورت مطرح كردكه حادثه 11سپتامبر چه تاثيري بر روابط ایران وايالات متحده بر جاي گذاشته است؟در پاسخ به اين سوال مي توان فرضيه هاي متفاوتي رامطرح كرد.عده اي بر اين اعتقادند كه حادثه 11سپتامبر منجر به افزايش تعارضات ميان ایران و ايالات متحده گرديده است. گروه دوم نگرش كاملا متفاوتي دارند، آنان اين موضوع را مطرح ميكنند كه حادثه 11 سپتامبر اگر چه مداخلات آمريكا را افزايش دا د اما نياز آمريكا به جمهوري اسلامي ایران به گونه قابل توجهي ارتقاء يافته و اين امر سطح روابط دو كشور رادر حوزه امنيت منطقه اي،همكاري جويانه نموده است.
اين پژوهش در صدد بررسي روابط ایران و ايالات متحده پس از 11 سپتامبر و تاثير آن بر افزايش همكاري يا تقابل ميان اين دو كشور است.هم چنين از آنجا كه آمريكا نگرشي كاملا بد بينانه نسبت به ایران دارد،طبيعي است كه ميزان تهديدات آمريكااز وضعيت نهفته خارج گرديده و نشانه هايي از تهديدات اجرايي و عملياتي شده را منعكس مي سازد.بنابر اين اين پژوهش سعي ميكند تا نشانه تهديدات،و اقدامات ایران در مقابل ايالات متحده را بررسي نمايد.
روابط ایران وايالات متحده قبل از 11 سپتامبر
آغاز رابطه بين ایران و آمريكا به سال 1830 بر مي گردد،در اين سال يك گروه مبلغ آمريكايي به ایران سفر كردند. از سال 1830 تا1941رابطه بسيار اندكي بين ایران و آمريكا وجود داشت .دراوت 1941انگلستان و شوروی ایران را اشغال كردند و محمد رضا پهلوي به جاي پدرش به حكومت رسيد،اما ترس ازاين دو كشور باعث شد كه خواهان حضور آمريكادر ایران باشد[1].از آن دوران يعني زماني كه آمريكا به عنوان تنها ابر قدرت موثربين المللي درایران رفتارسياسي و امنيتي خود را ساز ماندهي نمود،ازسوي گروههاي اجتماعي و نيرو هاي سياسي ایران به عنوان تهديد استقلال ملي تلقي شد.به اين ترتيب انديشه مربوط به تهديد امنيتي آمريكا براي جامعه و نخبگان سياسي ایراني از دهه 1950 به بعد گسترش يافت. از آن دوران تا انقلاب اسلامي ایران در1979 رابطه دو كشور فرازو فرودهاي زيادي را طي كرد.تضادهاي سياسي ایران و امريكا در دوران پس از انقلاب اسلامي تداوم يافت.مقامات آمريكايي بر اين اعتقاد بودندكه موج جديد سياسي ایران مي تواند فضاي ژئوپليتيكي خاور ميانه را تحت تاثير خود قرار دهد.اما در دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي و بيل كلينتون ما شاهد اقدامات مثبت دو طرف براي بهتر شدن روابط ميان دو كشور هستيم.از جمله پيام خاتمي به مردم آمريكا درژوئن1998،تبريك آمريكا به تيم فوتبال ایران براي پيروزي بر تيم آمريكا در ژوئن 1998،تصميم آمريكا مبني بر وضع برخي مقررات محدود كننده عليه سازمان مجاهدين خلق،[2]سخنان وزير امور خارجه مادلين آلبرايت در مارس 2000،مبني بر پذيرش اعتراض ایران در موردفهرست سياه ايالات متحده كه تاثير زيادي بر ايجاد تنش ميان دو كشور داشت.و مهمترين مورد سخنان كلينتون در فوريه 2000 بود :" يكي از بهترين كار هايي كه ما ميتوانيم براي ايجاد صلح طولاني در خاورميانه و كل جهان انجام دهيم،داشتن يك همكاري سازنده با ایران است."[3]
تمامي اين اقدامات اميدواري هاي زيادي را براي از بين رفتن دو دهه اختلاف و خصومت در روابط دو كشور به وجود آورد. در همين دوران انتخابات جديد رياست جمهوري آمريكا برگذار شده و جورج دبليو بوش در ژانويه 2001 وارد كاخ سفيد شد. وي همانند پدرش ایران را مانند سالهاي بعد از انقلاب تو صيف ميكرد: كشور حمايتگر از تروريسم، يك نيروي تهديد كننده در منطقه ويك دشمن قسم خورده ايالات متحده.بنابراين وي بر خلاف كلينتون سياست سد نفوذ بيشتري را بر عليه ایران در پيش گرفت و روابط دو دولت تا زمان حملات 11سپتامبر به همين گونه ادامه داشت.
واكنش ایران به حملات انتحاري 11 سپتامبر
حادثه 11سپتامبر تاثير منفي زيادي بر مردم آمريكا گذاشت.اين حملات بلافاصله توسط تمامي كشورها محكوم شد.آقاي خاتمي از جمله اولين كساني بود كه اين حملات را محكوم كرد و گفت:"من از طرف ملت و دولت ایران، تلاش براي هواپيما ربايي وحملات تروريستي به مركزتجارت جهاني را كه باعث كشته شدن هزاران نفر از مردم بيگناه آمريكا شد را محكوم مي كنم."[4] حتي شصت هزار تماشاچي در استاديوم آزادي كه در حال تماشاي فوتبال بودند براي قربانيان حادثه 11 سپتامبر يك دقيقه سكوت كردندو هزاران جوان ایراني براي حمايت از قربانيان اين حادثه با شمع هاي روشن راهپيمايي كردند.[5]
در همين راستا و در ادامه تصميم ايالات متحده براي اقدام به جنگ عليه طالبان و القاعده،ایران پيشنهاد استفاده از خاك خود را براي جستجو و عمليات به سربازان آمريكايي داد.حتي ایران تمايل خود را براي پيوستن به عمليات ضد تروريسم به رهبري سازمان ملل نشان داد و رئيس جمهور سابق ایران علي اكبر هاشمي گفت:اگر ايالات متحده قصد سوء استفاده از ما راندارد ،ما آماده پيوستن به اتحاديه ضد تروريسم تحت نظر سازمان ملل متحد، علي رغم اختلافلاتمان با آمريكا هستيم[6]. اما هيچ يك از دو طرف نتوانستند از فرصت هاي پيش آمده براي حل وفصل اختلا فاتشان استفاده نمايند.
بوش و محور شرارت
واژه دو لتهاي ياغي را رئيس جمهور آمريكا در اواخر ژانويه 2002 به كار گرفت.جورج بوش در حاليكه پيروزي آمريكا در افغانستان را به عنوان نمادي از الگوهاي رفتاري در آينده تلقي مي كرد، تلاش داشت تاساير بازيگراني را كه تهديداتي را براي آمريكا به وجود مي آورند را از طريق به كار گيري واژه هاي مخاطره آميز مرعوب نمايد.در سخنراني ساليانه رئيس جمهور كه در چار چوب مراسم"وضعيت اتحاديه [7]"انجام پذيرف،جورج بوش كشورهاي عراق،ایران و كره شمالي را به عنوان نماد دولت هاي ياغي تلقي[8] نموده واز آنان به عنوان كشور هاي محور شرارت[9] نام برد.اين امر تاثيرات واكنشي قابل توجهي را در كشورهاي مورد نظر آمريكا بر جاي گذاشت.به طور مثال كشور ایران كه در انتظار پاداش سياسي و اقتصادي براي اقدامات مشترك خود در جهت مقابله با طالبان بود مشاهده كرد در شرايطي كه قدرت سياسي طالبان فرو ريخت،معادله بازي و رفتار سياسي آمريكا تغيير يافت.[10]
جورج بوش در سخنراني خود در ژانويه 2002 اعلام كرد كه در ميان اهدافش ،جلوگيري از رژيم هاي تروريستي و تهديد كننده براي آمريكا و دوستان و متحدانش و سلاح هاي كشتار جمعي ،از مهمترين آنها به شمارمي رود.و ایران به دنبال اينگونه سلا ح ها و صادر كننده تهديد است.آزادي خواهان در ایران سر كوب مي شوند. دولت هاي شبيه ایران و متحدان تروريستشان،يك محور شيطاني را تشكيل مي دهند كه براي تهديد صلح در جهان مسلح شده اند.[11] به اين ترتيب سخنان بوش نشان داد كه هيچ گونه تغييري در نگاه ايالات متحده نسبت به ایران ايجاد نشده است بنا براين آقاي خاتمي اعلام كردند كه :"ملت ما در مقابل اينگونه سخنان تحقير آميز هيچ گونه انعطافي از خود نشان نمي دهد و حاضر به مذاكره با آمريكا نيست"[12]

اختلافات عمده بين ایران وايالات متحده
به اين ترتيب سخنان بوش نشان داد كه اختلافات بين ایران وآمريكا آنقدر عميق است كه با همگرايي در برخي از منافع قابل حل شدن نيست.بين ایران و آمريكا تضادهاي زيادي وجود داردكه در ذيل به برخي از مهمترين آنها مي پردازيم.
الف_برنامه هسته اي
در حال حاضر مهمترين اختلاف بين ایران وآمريكا برنامه هسته اي جمهوري اسلامي ایران ميباشد كه ساير تحولات منطقه را تحت تاثير خود قرار داده است. با اعلام دستيابي ایران به فناوري غني سازي اورانيوم مرحله جديدي از اختلاف و نزاع بين دو كشور آغاز گرديده است.اگر چه براساس ديدگاه واقع گرايان،تكثير سلاح هاي هسته اي براي ایران غير قابل توجيه است[13]. اما از ديدگاه واشنگتن و متحدان اين كشور ، هدف دستيابي ایران به اين فناوري ، ساخت سلاح هسته اي است كه معادله موجود را به نفع ایران تغيير خواهد داد . عليرغم آنكه جمهوری اسلامي ایران اعلام كرده است كه هدفش استفاده صلح آميز از انرژي هسته است اما غرب در صدد بزرگ نشان دادن تهديد ایران و معرفي كردن آن به عنوان خطر عمده براي صلح و امنيت بين المللي است . ايالات متحده بر اين اعتقاد است كه :"آمريكا با هيچ چالشي بزرگتر از چالش ايران مواجه نمي باشد تقريبا به مدت 20 سال رژيم ايران بسياري از تلاش هاي هسته اي خود را از ديد جامعه بين الملل پنهان كرده است... ايالات متحده نگراني هاي گسترده تري نيز نسبت به ايران دارد كه به اندازه مسايل هسته اي داراي اهميت مي باشند...[14]".با وجودي كه ايران بر خلاف اسرائيل ، هند و پاكستان عضو NPT مي باشد و سازمان انرژي اتمي هيچ گونه فعاليت غير قانوني و خارج از منشور آژانس را گزارش نكرده است اما آمريكا به دليل نگاه بد بينانه اي كه نسبت به ايران دارد بر اين اعتقاد است كه اين كشور در آينده اي نه چندان دور تبديل به يك قدرت هسته اي خواهد شد كه باعث به خطر افتادن صلح جهاني و امنيت آمريكا در خاورميانه خواهد شد.
ب- خاور ميانه
مورد دوم اختلافات اصلي بين ايران و ايالات متحده مربوط به سياست هاي ايران در خاور ميانه و صلح اعراب و اسراييل مي شود. هنگامي كه بوش در ژانويه 2001 به حكومت رسيد از دولت كلينتون به دليل اينكه خود را بيش از حد درگير كشمكش بين اعراب و اسراييل و روند صلح خاور ميانه كرده است انتقاد كرد. اما حملات 11 سپتامبر نشان داد كه تا اختلافات بين اعراب و اسراييل حل نشود اين كشور نمي تواند در جهان اسلام ازجايگاه مناسبي بر خوردار باشد. در دوران حمله به عراق نيز چون ايالات متحده از نظر حمايت بين المللي به شدت دچار مشكل بود به متحدان اروپايي و دولت هاي عرب حامي خودقول داد كه در صورت پيروزي در عراق روند صلح خاور ميانه را با شدت بيشتري دنبال كند.
اما در اين بين ايران به دلايل مختلف مخالف جريان صلح بين اعراب و اسراييل است. البته مخالفت ايران با اسراييل و به رسميت نشنا ختن اين كشور به دوران پس از انقلاب اسلامي ايران بر مي گردد. در آن دوران امام خميني "ره" عنوان نمودند كه اسراييل بايد از صفحه روزگار محو شود. و اين موضوع يكي از نكات مهم ،و عامل مشروعيت بخش به نظام جمهوري اسلامي ايران محسوب مي شود.از آن دوران تاكنون ايران ، رژيم صهيونيستي را به عنوان يك كشور به رسميت نشناخته است و با اقدامات مختلف در جهت ايجاد صلح بين اعراب و اسراييل مخالفت نموده است از جمله مخالفت با كنفرانس صلح مادريد1991،موافقت نامه اسلو1993 ،پيمان كمپ ديويد... و طرح خاورميانه بزرگ.[15]حمله ايالات متحده به عراق موجب تغيير توازن قوا در منطقه به نفع اسراييل شد.در اين شرايط آمريكا در صدد فشار به ايران جهت تضعيف حمايت از مردم فلسطين و در نتيجه برداشتن تهديد نظامي ايران از اطراف اسراييل مي باشد.
تحولاتي همانند خروج سوريه از لبنان ، پيروزي حماس در انتخابات فلسطين و به رسميت نشناختن اسراييل ،ادامه حمايت ايران از مردم و گروههاي فلسطيني و تشديد بحران امنيتي در سر زمين هاي اشغا لي ،و تلاش آمريكا براي مطرح كردن ايران به عنوان تهديد امنيتي منطقه و جهان از طريق اتهام پيگيري برنامه سلا ح هاي كشتار جمعي[16] از اهميت زيادي در سياست خارجي ايران برخوردار است . از نظر تهران اهداف ايالات متحده از اعمال فشار بر سوريه براي خروج از لبنان و خلع سلاح حزب ا... به عنوان يكي از مهمترين متحدان منطقه اي و حامي اصلي ايران در برابر اسراييل برداشتن تهديد از مرز هاي رژيم صهيونيستي بوده است. خلع سلاح حزب ا... كه شرايط را براي خلع سلاح ساير گروههاي فلسطيني فراهم ميكند در نهايت تضعيف ايران را در بر دارد.
به اين ترتيب ايران در خاور ميانه از جهات گوناگون با ايالات متحده به عنوان اصلي ترين بازيگر دچار تعامل و تقابل است وتلاش ايران براي مخالفت با روند صلح خاور ميانه ابزاريست براي مبارزه با هژموني گرايي و يكجانبه گرايي ايالات متحده در منطقه و ناديده گرفتن نقش ايران در تحولات منطقه اي است.

بعد از 11 سپتامبر:همكاري در برابر تقابل
حادثه 11 سپتامبر تحولات ژئو پليتيكي گسترده و چند لايه اي را ايجاد كرده و دستور كارهاي امنيتي جديدي را به وجود آورد. بعد از اين حادثه به جهان اينگونه القاء شد كه القاعده مسبب اصلي 11 سپتامبر بوده است. در نتيجه دو لتمردان آمريكايي تغيير در استراتژي امنيتي ايالات متحده را در دستور كار خود قرار دادند و بر ضرورت مبارزه با تروريسم تاكيد داشته اند. آنان گروههاي تروريستي و بازيگراني را كه داراي جهت گيري راديكال مي باشند را به عنوان نماد تروريسم دانسته و به مقابله با آنها پرداخته اند.در استراتژي امنيت ملي آمريكا درسال 2006 آمده است كه : "شكست تروريسم نيازمند يك استراتژي بلند مدت و تغييردر الگوهاي قديمي است.آمريكا در حال جنگ با دشمن جديد وبا دامنه جهاني مي باشد.ما ديگر نمي توانيم براي متوقف ساختن تروريست ها بر باز دارندگي يا اقدامات دفاعي در جهت خنثي ساختن اقدامات آنها در اخرين لحظات اتكا كنيم. ما بايد جنگ را به
خانه دشمن بكشانيم و آنها را به عقب نشيني وادار سازيم. براي موفقيت در تلاش هايمان به حمايت و اقدام هماهنگ دوستان و متحدانمان نياز مند هستيم"[17].
در راستاي همين منشور ايالات متحده به افغانستان و عراق حمله كرد.اين اقدامات دو فرصت را براي به وجود آورد.چرا كه دو رقيب و دو رژيم مشكل ساز براي ايران از بين رفت و ايران توانست با خيال آسوده تري به تدوين سياست هاي منطقه اي خود بپردازد

الف-افغانستان
حادثه 11 سپتامبر و اعلان جنگ ايالات متحده بر عليه طالبان فضاي جديدي از همكاري را بين تهران و واشنگتن به وجود آورد.وجود گروهك تروريستي القاعده و طالبان در وراي مرز هاي ايران نگراني هاي زيادي را براي رهبران تهران به وجود آورده بود بنابر اين اين مسا له دليل كمك ايران به ايالات متحده در حمله به افغانستان و حتي حمايت از انتخابات رياست جمهوري آمريكا را مي تواند توجيه نمايد[18].نابودي طالبان و مخالفت ايدئولوژيكي اين گروه تندرو با آموزه هاي ديني ايران نشانگر نوعي مشروعيت بخشي ضمني به ايران در منطقه بود.
اما دوره اين همكاري ها بسيار كوتاه مدت بود زيرا هشدار بوش در 10 ژانويه به ايران در مورد تلاش براي بي ثبات كردن دولت جديد در افغانستان و پناه دادن به سران القاعده[19] اين جو همكاري جويانه را از بين برد و ايران را كه منتظر پاداش از سوي آمريكا براي همكاري با اين كشور در جنگ بر عليه تروريسم و طالبان بودرا در ابهام باقي گذارد.اما ايران اين سخنان را تكذيب كرد و قول حمايت از حامد كرزاي را داد و همچنين تهران به كابل و واشنگتن اطمينان داد كه قصد اخلال در انتخابات رياست جمهوري افغانستان را ندارد و منابع مالي حزب اسلامي در ايران را خواهد بست و رهبر حزب گلبدين حكمتيار را كه دولت كرزاي را غير قانوني ناميده و قصد مقاومت در برابر جبهه نظامي به رهبري آمريكا در افغانستان را داشت از تهران اخراج كند[20].در راستاي حمله آمريكا به افغانستان يك سري مسائل در اين كشور براي تهران نگران كننده بود. بر گشت ظاهر شاه پادشاه سابق اين كشور و ايجاد يك دولت طرفدار آمريكا در همسايگي ايران از نظر امنيتي بسيار نگران كننده بود. بنابر اين ايران با حمايت از احزاب شيعه در شمال افغانستان و حمايت از گروههاي مخالف آمريكا در منطقه نظیر اسماعيل خان در هرات براي فشار به آمريكا در جهت حفظ برتری استراتژيك خود در افغانستان استفاده نمود.[21]

ب- عراق
با وقوع حادثه 11 سپتامبر سياست ايالات متحده در قبال خاور ميانه دچار تحول اساسي شد.حمله به عراق و تغيير رژيم حاكم بر اين كشور از مهمترين اين موارد است. همانگونه كه مي دانيم سياست كلينتون در مورد ايران و عراق مبتني بر مهار دو گانه با تاكيد بر تحريم اقتصادي بود . در مورد عراق تحريم ها ، به صورت بمباران هاي مقطعي، از بين بردن جنگ افزار هاي كشتار جمعي ، بازرسي از برنامه هاي هسته اي و منزوي نگاه داشتن رژيم عراق در صحنه بين المللي در دستور كار كلينتون بود. اما پس از انتخاب شدن جورج بوش ملاحظات بين ا لمللي آمريكا دچار تغيير و تحول كلي شد و حادثه 11 سپتامبر فرصت مناسبي را براي آمريكا جهت از بين بردن عراق فراهم آورد.
حمله ايالات متحده به عراق توازن قواي منطقه اي را در خاور ميانه متزلزل و دگرگون ساخت. سرنگوني يكي از جدي ترين دشمنان ايران يعني صدام حسين، به ارتقاي جايگاه منطقه اي ايران كمك نمود. مرگ ياسر عرفات و روي كار آمدن ابومازن ، اعلام همكاري جهاد و حماس با رهبري جديد در راستاي حفظ همبستگي و تحقق كشور فلسطين ، اعلام آمادگي كشور هاي اروپايي براي به رسميت شناختن اين دو گروه فلسطيني ، اعلام عقب نشيني اسراييل از كرانه هاي غربي ، اعلام آتش بس نظامي بين ابو مازن و شارون ، كاهش ادعاي تفوق منطقه اي اسراييل از كرانه هاي غربي و كنار گذاشتن استراتژي گسترش گرايي ، تخليه جنوب لبنان ، خارج شدن سوريه از لبنان و به رسميت شناخته شدن حزب ا... توسط سازمان ملل ، فضايي از اشتراك منافع را بين ايران و ايالات متحده پس از حمله اين كشور به عراق فراهم آورد[22].
از سوي ديگر بر اساس سند راهبر د پيروزي در عراق كه توسط دولت بوش ارائه شده است، عراق بايد به الگوي دولت – ملت نوين در خاورميانه تبديل شود. از نظر نو محافظه كاران سرانجام طرح خاور ميانه بزرگ ،به پيروزي د ر عراق بستگي دارد[23]،با اين حال آمريكا در بعد امنيتي موفق به تكميل عمليات ثبات سازي[24] در عراق نشده است ، در حقيقت نا امني مهمترين عامل باز دارنده در گذار عراق از شرايط كنوني به حكومت دموكراتيك مي باشد.در همين راستا به دليل آشنايي بيشتر ايران با اوضاع سياسي و اجتماعي عراق و ژئو پليتيك منطقه و همچنين ارتباطا ت نزديك با شيعيان و احزاب و سياستمداران آن ايالات متحده نيازمند همكاري نزديك با ايران است و نميتواند نقش تهران را در تحولات منطقه ناديده بگيرد،گفتگو هاي چندجانبه ميان ايران آمريكا و عراق را مي توان به عنوان نمادي از تاثير گذاري ايران در تحولات منطقه دانست .
از سوي ديگر به دليل اهميت عراق در سياست هاي راهبردي ايران تدوين يك استراتژي مطلوب براي مواجهه با عواقب و پيامدهاي منفي حمله نظامي آمريكا به اين كشور ضروري است . در همين راستا تهران به تقويت عمق استراتژيك خود در عراق پرداخته است. از نظر ايران آينده سياسي عراق بر شكل گيري ساختار سياسي – امنيتي منطقه تاثير گذار خواهد بود، به همين دليل تهران ضمن مخالفت با دكترين جنگ پيشدستانه ومخالفت با حضور نظامي آمريكا در منطقه از تشكيل دولت با ثبات در عراق حمايت مي كند. [25]
اما در حال حاضر تصاعد بحران امنيتي در اين كشور بر پي چيدگي روابط بين سه كشور ايران ، عراق و آمريكا افزوده است. ايران در معرض اتهام حمايت از شورشگران در عراق قرار گرفته است و ايالات متحده در پي اين اتهام به دنبال اعمال فشار بر ايران براي همراهي بيشتر با واشنگتن و ايفاي نقش مثبت در عمليات ثبات سازي در عراق مي باشد.
مقامات آمريكا كه پس از اشغال عراق حضور مستقيم خود را در منطقه افزايش داده اند در صدد اعمال فشار بر ايران در چند زمينه مي باشند. اول حمايت از گرو ههايي همچون حماس ، جهاد اسلامي فلسطين ، جبهه خلق براي آزادي فلسطين و حزب ا... لبنان، دوم مخالفت با روند صلح خاور ميانه به دليل به رسميت نشناختن اسراييل به عنوان يك كشور و مخالفت با ميانجيگري آمريكا در توافق نامه هاي صلح بين اسراييل – فلسطين و اسراييل – سوريه ،سوم تلاش براي دستيابي به فناوري هسته اي كه از نظر مقامات واشنگتن به گسترش توانمندي تسليحاتي ايران منجر مي شود[26]و سرانجام در خواست از ايران براي برقراري دموكراسي و توجه به حقوق بشر.
به اين ترتيب اگر چه حمله آمريكا به عراق و افغانستان فرصتي را براي نزديكي بين منافع ايران و ايالات متحده ايجاد كرد اما جنبه تهديد زاي اين حملات اين است كه ايالات متحده در حمله به افغانستان وعراق توانست پايگاههاي نظامي متعددي را در بين كشور هاي منطقه به بهانه مبارزه با تروريسم به دست آورد و حضور گسترده تري را در اطراف محيط امنيتي ايران داشته باشد. در واقع آمريكا سياست در بر گيري ايران را از طريق حضور نظامي مستقيم در برخي ازكشورها و يا عقد موافقت نامه هاي همكاري نظامي اجرا نموده است. و ايران نيز بر اساس منافع و مصالح خود در قبال اين تهاجمات آمريكا سياست بي طرفي فعال را اتخاذ نموده است[27].اما حضور نظامي آمريكا در اطراف مرز هاي ايران و روابط حسنه آن بادولتهاي عراق و تركيه در غرب ، افغانستان و پاكستان در شرق، كشورهاي حاشيه جنوب خليج فارس و كشورهاي استقلال يافته آذربايجان، ارمنستان و تركمنستان همرا با حضور نو محافظه كاران در سيستم تصميم گيري آمريكابر نگراني هاي ايران در منطقه و تشديد تنش و بحران در روابط بين تهران و واشنگتن ا فزوده است و جمهوري اسلامي ايران به عنوان يكي از مهمترين كشور هاي خاور ميانه و تاثير گذار بر تحولات آن بايد به تدوين يك استراتژي چند جانبه براي مقابله بااين بحران هابپردازد.








نتيجه گيري
همان گونه كه بيان شد جمهوري اسلامي ايران پس از حملات 11 سپتامبر مانند ساير كشور هاي منطقه خاور ميانه در معرض تحولات استراتژيك در دو بعد ساختاري و منطقه اي قرار گرفته است و تلاش دارد تاسياست هاي متناسب با اين تحولات را در پيش گيرد.بررسي شرايط نشان ميدهد كهماهيت برخي از تحولات دو گانه بو ده است. براي مثال حمله به عراق و افغانستان اگر چه در راستاي منافع ايران بود اما در نهايت به تقابل بيشتر در روابط جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده انجاميد.
دليل اصلي اين امر محيط رواني تصميم گيرندگان در ايران است كه تحت تاثير سابقه تاريخي ناشي از سياست هاي منفي آمريكا در قبال ايران قرار دارند.دليل ديگر ، پيچيدگي تحولات منطقه و خاصيت چند گانه منافع ملي است كه الزامات خاص خود را به دنبال دارد . دليل سوم حاكم بودن گفتمان ايدئولوژيك در سياست خارجي ايران است كه در قانون اساسي كشور نيز باز تاب يافته است . بر اساس اين گفتمان ايالات متحده در خط مقدم نيرو هاي شر (شيطان بزرگ) قرار دارد كه در صدد ضربه زدن به جهان اسلام است . در سه دهه گذشته ايران همواره تلاش كرده است تا سياستي مستقل از شرق و غرب را در پيش گيرد، از سوي ديگر سياست هاي آمريكا در سه دهه گذشته در راستاي جلو گيري از تبديل شدن ايران به قدرت منطقه اي و مطرح شدن آن به عنوان الگويي از دولت اسلامي بوده است .
برمبناي آنچه كه بيان شد فشار هاي آمريكا پس از 11 سپتامبر بر جمهوري اسلامي ايران افزايش يافته است . در شرايط كنوني نيز حضور نظامي ايالات متحده در خليج فارس مهمترين چالش بين دو كشور محسوب مي شود. هم چنين به دليل ادامه سياست حمايت از فلسطين و مخالفت با روند صلح خاورميانه ، ايالات متحده پس از سقوط صدام در صدد قطع ارتباطات منطقه اي ايران در سوريه و لبنان است تا سياست هاي ايران در قبال فلسطين را تضعيف كرده و تهديد نظامي ايران در اطراف مرز هاي اسراييل را بر دارد . هدف بعدي اين كشور حل و فصل بحران هسته اي ايران است به طوريكه با اعمال فشار هاي و سيع و تشديد تحريم ها قصد دارد ايران را به لغو كامل فعاليت هاي هسته اي وادار كند . از نظر ايالات متحده كشور هايي مانندايران كهدر رده كشور هاي ياغي قرار مي گيرند نبايد به برتري استرا تژيك در منطقه دست يابند . بنا براين مهمترين مساله در نظام تصميم گيري ايران در حال حاضر و در آينده اين خواهد بود كه چگونه تهديد نظامي عليه كشور را دفع كند و با اجتناب از نگاه دروني و ذهني به مسايل و موضوعات مختلف و با طراحي استراتژي چند جانبه و افزايش توانايي ها و ارتقاء زندگي مردم در داخل كشور و از نظر بين المللي در چگونگي رفتار و عملكرد درسياست خارجي و نحوه بر خورد با بحران هاي ناشي از تقابل با غرب بتواند به اهداف خود در سياست خارجي و امنيتي خود رسيده و در عين حال بتواند حق خود براي داشتن انرژي هسته اي را حفظ كند.














منابع و ماخذ
- منابع فارسی
بيل جیمز ، شير و عقاب : روابط زندي ،منافع جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده درخاور ميانه جديد، تهران ، پژو هشكده مطالعات راهبردي،1384 بد فرجام ايران و آمريكا ، فروزنده برليان ، تهران
ترابي مظفر ، سياست ايالات متحده در قبال ايران ،نشريه روابط خارجي ، ش3 ، سال 1385
شوراي آتلانتيك ،نگاه آمريكا به جمهوري اسلامي ايران،موانع موجود برسر راه برقراري ارتباط با ايران، ترجمه :عبدا... بيچرامنو، گزارش راهبردي : پژوهشكده مطالعات راهبردي،1384
دهشيارحسين ، نو محافظه كاران و سياست خارجي آمريكا ، تهران ، نشر سرايي ، 1384
كميسيون تدوين سند استراتژي امنيت ملي آمريكا : استراتژي امنيت ملي آمريكا درسا ل 2006 ، تهران ، موسسه ابرار معاصر ، 1385
غراياق زندي ، داود ، ،منافع جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده درخاور ميانه جديد، تهران ، پژوهشكده مطالعات راهبردي،1384
متقي ابراهيم ،آمريكا هژموني شكننده وراهبرد جمهوري اسلامي ایران ،تهران :مركز تحقيقات راهبردي دفاعي،ش 4 ،1385
متقي ابراهيم ، عمليات رواني و شاخصه هاي جنگ نا متقارن آمريكا عليه ايران ، همشهری ديپلماتيك ، ش 44 ، فروردين 1384
متّقی ابراهيم ، تهدیدات امنیت ملي در دوران عمليات پيش دستي كننده ، فصلنامه تخصصی علوم سياسي ، دانشكده حقوق و علوم سياسي كرج ، پيش شماره 2 تابستان 1382
- مظفري، فرشته ، جايگاه قدرت نرم در استراتژي جمهوري اسلامي ايران درعراق جديد ،فصلنامه راهبرد دفاعي، سال سوم ش 8 ،تا بستان 1384
مظفري فرشته رويكردي آسيب شناسانه به تحولات نوين خاور ميانه، ماه نامه اطلاعات راهبردي سال چهارم ،ش 37 ،مركز تحقيقات راهبرد دفاعي، 1385
منابع لاتين
1-Amir A Haji –yosefi ,Evaluation of Iran’s Foreign Policy in Iraq, Unisci Discussion paper, No 10 , Janu 2006
2-Iran Fears Return Of Afghanistan ‘s Shah ,’Janes Intelligence Review, December 2001
3- Kenneth Katsmen, , Iran and US Policy Current Development , at www .fas.org
4- Cameron.s.Brown, the Hot Scene Around the World:The Middle East Reacts to September 11th”Middle East Review of International Affairs,vol.5.No.4,December 2001
5- Elain L Martin, Thinking Beyond The stalemate In US- Iranian Relation Issues And Analysis, Vol.11 at www.acus.org
6- Iranian Abandons Push To ImproveUS Ties,Washington Post, May 30,2002
7- Financial Tims, Febr 3, 2002
8- Iran Says Bush In Ungrateful, January 31. 2002.at www.cnn.com
9- http:// logosonline.home.igc.org/ amirahmadi.htm
10- R.kRamazani,US And Iran Must Work together Against Taliban, Washington Post, September 24,2001
11-Clinton says US seeking partnership with IRAN: February 14”2000 at
www.hanmancia.com
1جيمز ا بيل ،شير و عقاب: روابط بد فرجام ایران و آمريكا،فروزنده برليان،تهران، 1378،ص20
2 see’www.white house.gov.
[3]- Clinton says US seeking partnership with IRAN: February 14”2000 at www.hanmancia.com

[4]- Cameron.s.Brown, the Hot Scene Around the World:The Middle East Reacts to September 11th”Middle East Review of International Affairs,vol.5.No.4,December 2001
[5] R.kRamazani,US And Iran Must Work together Against Taliban, Washington Post, September 24,2001
[6] www.Payvand.com
[7] State of Union
[8] Rogue State
[9] َAxis of Evil
5-ابراهيم متقي ،آمريكا هژموني شكننده وراهبرد جمهوري اسلامي ایران ،تهران :مركز تحقيقات راهبردي دفاعي،ش 4 ،1385 ،ص64
[11] Iranian Abandons Push To ImproveUS Ties,Washington Post, May 30,2002
[12] http:// logosonline.home.igc.org/ amirahmadi.htm
1 فرشته مظفري،رويكردي آسيب شناسانه به تحولات نوين خاور ميانه، ماه نامه اطلاعات راهبردي سال چهارم ،ش 37 ،مركز تحقيقات راهبرد دفاعي،1385
كميسيون تدوين سند استراتژي امنيت ملي آمريكا: استراتژي امنيت ملي آمريكا در سال 2006 ، تهران «ؤسسه ابرار معاصر ،1385 ص2- 2
[15] Elain L Martin, Thinking Beyond The stalemate In US- Iranian Relation Issues And Analysis, Vol.11 at www.acus.org
1-داوود غراياق زندي ،منافع جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده درخاور ميانه جديد، تهران ، پژو هشكده مطالعات راهبردي،1384 ص 6[16]
-استراتژي امنيت ملي آمريكا در سال 2006 ،پيشين ص291
[18] Iran Says Bush In Ungrateful, January 31. 2002.at www.cnn.com
[19] -Kenneth Katsmen, , Iran and US Policy Current Development , at www .fas.org
[20] -Iran Fears Return Of Afghanistan ‘s Shah ,’Janes Intelligence Review, December 2001
[21] Financial Tims, Febr 3, 2002
1 داود غراياق زندي ، پيشين ص2
2-همان ص5
[24] -Stabilization
1-فرشته مظفري، جايگاه قدرت نرم در استراتژي جمهوري اسلامي ايران درعراق جديد ،فصلنامه راهبرد دفاعي، سال سوم ش 8 ،تا بستان 1384 ،صص 122-177
2-شوراي آتلانتيك ،نگاه آمريكا به جمهوري اسلامي ايران،موانع موجود برسر راه برقراري ارتباط با ايران، ترجمه :عبدا... بيچرامنو، گزارش راهبردي : تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي،1384 ، ص 55
1-Amir A Haji –yosefi ,Evaluation of Iran’s Foreign Policy in Iraq, Unisci Discussion paper, No 10 , Janu 2006

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا نظر خود را راجع به مطالب وبلاگ بفرماييد